معنی تجدید محاکمه

حل جدول

تجدید محاکمه

استیناف


محاکمه

داوری

دادرسی، بازپرسی

فارسی به عربی

محاکمه

محاکمه

لغت نامه دهخدا

محاکمه

محاکمه. [م ُ ک َ م َ] (ع مص) محاکمه. رفتن نزد حاکم برای رفع خصومت ورفع خصومت کردن حاکم. ترافع. مرافعه. به حاکم شدن با. به قاضی رفتن با. خصومت به حاکم بردن فیصله را و دیوان کردن قاضی. به دادگاه رفتن و اقامه ٔ دعوی کردن: مرافعه ٔ این سخن به قاضی بردیم و به محاکمه ٔ عدل راضی شدیم. (گلستان). || (اِمص) عمل حاکم یا قاضی در طی یک مرافعه. داوری. دادرسی.
- محاکمه شدن، مورد دادرسی قرار گرفتن.
- محاکمه کردن، دادرسی کردن.


تجدید

تجدید. [ت َ] (ع مص) نو کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (زوزنی) (غیاث اللغات) (آنندراج). نو کردن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). تازه و جدید کردن. (فرهنگ نظام). از سر کردن. (زوزنی).از سر نو ساختن. (غیاث اللغات). عوض و تبدیل نمودن. (فرهنگ نظام). از سر نوساختگی و نوکردگی و نو و تازگی. (ناظم الاطباء). و با فعل شدن و کردن و گردیدن مستعمل است. || ببریدن پستان شتر. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). پستان شتر ببریدن. (آنندراج).
- تجدید بشره، پوست دادن بشره. (ناظم الاطباء). بر جای پوست فرسوده ٔ بدن پوست تازه ای بوجود آمدن.
- تجدید بنا، دوباره ساختن آن. بنای کهنی را با تغییراتی تازه کردن و یا بر جای آن ساختمان جدیدی بنا کردن
- تجدید شباب، بازیافتن جوانی. جوانی را از سر گرفتن. خود را جوان نشان دادن. بار دیگر به نیروی جوانی رسیدن.
- تجدید عهد، تازه کردن پیمان.عهد گذشته را مستحکم ساختن و آن را نافذ کردن: انفاذالرسل فی هذه الوقت الی قدرخان لتجدید العهد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 193). چون به بست رسید بمطالعه ٔ اعمال و تجدید عهد احوال رعیت مشغول شد تا باری تعالی اسباب وصول بمقر عز و مکان ملک میسر گرداند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ سنگی 407).
- تجدید فراش، زن تازه گرفتن و نکاح نو کردن. (فرهنگ نظام). کنایه از بار دیگر زن گرفتن. دوباره زن کردن.
- تجدید مرض، عود مرض. (ناظم الاطباء). بازگشت بیماری.
- تجدید میثاق و منشور، تازه کردن آن: حق طاعت و ضراعت او بتیسیر امل و تقریر عمل بادا رسانید و بتجدید منشور ایالت او مثال داد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 ص 337).
- تجدید نظر، بازاندیشیدن. دوباره تعمق کردن در کاری یاچیزی.
- تجدید وضو، تازه کردن وضو. بار دیگر وضو گرفتن:
در محضر عام آمدو تجدید وضو کرد
آنسان که بود قاعده در مذهب جعفر.
قاآنی.
- تجدید هوا،هوای اطاقی یا جایی را عوض کردن.
- عید تجدید، یکدفعه در انجیل یوحنا10: 22 مذکور است و وضع تأسیس این عید برای یادگاری تقدیس هیکل و بنای مذبح بود بعد از آنکه یهودای مکابی سوریین را از آنجا اخراج نمود. امکابیان 4: 52 -59. و این مطلب در سال 164 ق.م. واقع شد و مدت زمان این عید هشت روز بود لکن واجب نبود که هر مردی به اورشلیم حاضر شود و نگه داشتن این عید هم مثل سایبانها بوده از 25 کانون اول یعنی آن روزی که انطیوخس ابی فانوس در 167 ق.م. هیکل را نجس و چرک نمود شروع میشد. (قاموس کتاب مقدس ص 242).

تجدید. [ت َ] (اِ) معاد. در انجیل متی 19: 28 و در رساله ٔ تیطس 3: 5 یاد شده است. و در خصوص تفسیر این دو آیه مباحثات بسیار اتفاق افتاده است و قصد از لفظی که در انجیل متی یافت میشود یا تولد ثانی میباشد که متابعین مسیح خواهند یافت و یا برطرف شدن جمیع مطالب و تجدید یافتن آنها است در زمان مراجعت مسیح بدین دنیا یعنی در وقتیکه آسمان و زمین نو شوند؛ و تفسیر آخری بصواب نزدیک تر میباشد. اما غسل تولد نو و تجدید روح القدس که در آیه ٔ دوم مذکور است قصد از آن فرمایشی است که مسیح به نیقودیموس فرموده: «اگر کسی از سر نو مولود نشود ملکوت خدا را نمیتواند دید» انجیل یوحنا 3: 3 ومسیحیان فرزندان خدا خوانده شده اند. انجیل یوحنا 1:12 و 13 و ایوب 2:29 و 5: 1 و 4 و نیز رساله ٔ یعقوب 1: 18 و رساله ٔ اول پطرس 1:3 و 23 وارد است که ایشان یعنی مسیحیان از خدا و یا بکلمه ٔ خدا مولود شدند واین معنی در رساله ٔ دوم قرنتیان 5: 17 بخلقت جدید ودر رساله ٔ رومیان 12: 2 بتازگی ذهن که همان تولد نوو تجدید روح القدس میباشد تفسیر گشته و در رساله ٔ افسسیان 2:6 بقیامت از موت و در رساله ٔ افسسیان 2: 1 و5 بزنده شدن با مسیح معنی شده است، لهذا تازگی آن است که شجر زندگی روحانی بمساعدت روح القدس و کلمه ٔ خدا در نفس که بواسطه ٔ ارتکاب گناهان مهجور گشته غرس شود تا بدان وسیله قادر بر ادراک امورات روحیه شده بطور تازه بر آنها معتقد گردد و پس از آن در ارتکاب امورات عدالت و مقاصد خیر شروع نماید. پس نفس توبه کار را ناچار است که نتایج تجدید و خوشحالی را که از معرفت اﷲ حاصل میشود دریابد و میل و محبت او نسبت بجمیع بنی نوع بشر تازه گردد. علی الخصوص میل و محبت ورزیدن نسبت برئیس ایمان بدین جهت هر آن نفسی که بمرتبه ٔ تجدید نایل گردید نمیتواند میل و محبت نسبت بسایر تجدیدیافتگان بنی نوع خود ظاهر ننماید زیرا که همگی، ثانیاً به کلمه ٔ خدا مولود گردیده اند. (قاموس کتاب مقدس صص 241- 242). با رجعت در مذهب شیعه مقایسه شود.

فرهنگ معین

محاکمه

با کسی به دادگاه رفتن و برای هم اقامه دعوی کردن، دادرسی. [خوانش: (مُ کِ مِ) [ع. محاکمه] (مص ل.)]

فرهنگ فارسی هوشیار

محاکمه

محاکمه در فارسی داد رسی، داد خواهی (مصدر) با کسی نزد حاکم برای رفع خصومت رفتن بدادگاه رفتن و اقامه دعوی کردن، عمل حاکم یا قاضی در طی یک مرافعه دادرسی جمع: محاکمات. توضیح محاکمه دادرسی و رسیدگی دادگاه است بدعوی و ادله طرفین بمنظور اتخاذ تصمیم قضائی درباره مورد نزاع. شروع دادرسی از زمانیست که تشریفات اداری پرونده در دفتر دادگاه تکمیل شده باشد. دادرسی یا محاکمه طبق قوانین آیین دادرسی دو قسم است: دادرسی اختصاری و دادرسی عادی. دادرسی در دادگاههای بخش اختصاری و دادرسی در دادگاههای شهرستان عادی است بجز در مواردی که قانون استثنا کرده.


تجدید

نو کردن از سر گرفتن نو گری ‎ (مصدر) نو کردن از سر گرفتن از نو ساختن، (اسم) نو سازی از سر گیری. جمع: تجدیدات. یا تجدید چاپ (طبع) . از نو چاپ کردن (کتابی یا رساله ای) . یا تجدید نظر. در امری یا نوشته ای دوباره نظر کردنظنرا مورد بررسی مجدد قرار دادن.

فرهنگ عمید

محاکمه

با کسی به ‌دادگاه رفتن و بر هم اقامه دعوی کردن، دادرسی،


تجدید

نو کردن، تازه کردن،
از سر گرفتن امری یا کاری، از نو آغاز کردن،
(اسم) درسی که در آن نمرۀ قبولی کسب نشده است،
تکرار،
* تجدید مطلع: (ادبی) آوردن مطلع دیگر در یک قصیده به‌واسطۀ ناتمام ماندن مقصود و مطلب یا تنگی قافیه،
* تجدید فراش کردن: دوباره زن گرفتن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

محاکمه

استنطاق، بازپرسی، دادرسی، قضاوت

فارسی به آلمانی

محاکمه

Gerichtsverhandlung (f), Probe (f), Prozeß (m), Versuch (m)

عربی به فارسی

تجدید

دوباره پرکردن , بازپرسازی , بصورت امروزی در اوردن , جدید کردن

معادل ابجد

تجدید محاکمه

535

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری